If you are on time, you are not late. *
Don't worry, she'll be on time.او دیر نمیکند، تأخیر ندارد
If you are in time for a particular event, you are not too late for it. *
I arrived just in time for my flight to Hawaii.درست به موقع رسیدم. قبل از اینکه دیر شود و هواپیما بپرد
on time برای زمانی که منظورمان سر وقت یا در زمان مقرر است. بدون تأخیر
in time برای زمانی که منظورمان به موقع یا در وقت مناسب است.
The train arrived right on time(= at exactly the correct time). * قطار رأس ساعت رسید
Will we be in time for the six o'clock train? به قطار ساعت ۶ به موقع میرسیم؟
The ambulance got there just in time (= to save somebody's life). *
آمبولانس به موقع به آنجا رسید (مثلا قبل از اینکه کسی بمیرد؛ در وقت مناسب)
معانی دیگر in time:
- بالاخره، دیر یا زود:
If you say that something will happen in time or given time, you mean that it will happen eventually, when a lot of time has passed. *
He would sort out his own problems, in time.دیر یا زود باید مشکلاتش را حل کند
They learned to accept their stepmother in time. * بالاخره یاد گرفتند که با نامادریشان کنار بیایند
- هماهنگ بودن با ضربآهنگِ موسیقی *