در کتاب پیشینیان چنین آمده همی :
در سال 1802، گئورگ گروتفند، استاد زبان يوناني در دانشگاه گوتينگن، به فرهنگستان آن شهر اطلاع داد كه چگونه مدت چندين سال بر روي نوشتههاي خط ميخي ايران باستاني كار كرده و توانسته هشت حرف، از چهل و دو حرفي كه در آن نوشتهها وجود داشته، را تشخيص دهد و، از آنرو، نام سه شاه را در آنها بخواند. تا سال 1835 پيشرفتي در اين امر صورت نگرفت. در آن سال، راولينسن، يكي از كارمندان سفارت انگلستان در ايران، بدون آگاهي از كارهاي گروتفند، توانست نام سه شاه – هيشتاسپ و داريوش و خشيارشا – را در كتيبهاي به خط فارسي باستاني كه مشتق از ميخي بابلي بود بخواند؛ پس از آن، از روي همين سه نام، تمام آن كتيبه را خواند. ولي اين خط، خط بابلي نبود؛ كار ديگري كه بر راولينسن لازم ميآمد آن بود كه مانند شامپوليون سنگ رشيدي پيدا كند؛ يعني به كتيبهاي دست يابد كه با دو خط فارسي باستاني و بابلي نوشته شده باشد. چنين سنگ نوشتهاي را در ارتفاع صد متري بر سينة كوه بيستون، در محل دور از دسترسي يافت: داريوش اول دستور داده بود كه سنگتراشان شرح جنگها و پيروزيهايش را به سه زبان فارسي و آشوري و بابلي بر سينة كوه نقش كنند، و اين نقش همان بود كه توجه راولينسن را به خود جلب كرد. مدت چندين روز وي براي خواندن و گردهبرداري از آن جان خود را به معرض خطر انداخت و غالباً خود را به ريسماني ميآويخت و با دقت كامل حروف را استنساخ ميكرد، يا با خمير نرمي از آنها نمونه برميداشت. راولينسن، پس از دوازده سال كوشش و كار، توانست متنهاي بابلي و آشوري را ترجمه كند (1847). انجمن شاهي آسيايي، براي آنكه از صحت اكتشاف راولينسن اطمينان حاصل كند، متني ميخي را كه تا آن زمان منتشر نشده بود نزد چند آشورشناس فرستاد و از آنان خواست كه، بدون ارتباط پيدا كردن با يكديگر، آنها را ترجمه كنند؛ چهار ترجمهاي كه به اين ترتيب فراهم آمد تقريباً با يكديگر مطابق بود.
و از دیگر پیوند های پیوند دهنده به چگونگی پیدایش این شگرف میخی پارسی (رمزگشایی خط میخی )
همی بس چنین شما می توانندی با گذر از تارنمای نوشته های بی خواننده خط میخی را فرا گرفته و پرسش و پاسخ با دیگر یاران دوستدار خط میخی کنندی .
در ضمن خودآموزی برای شما قرار می دهیم شاید باعث آموزش خود شما به شما گردد