+2 امتیاز
قبل در علم و دانش توسط (2.2هزار امتیاز)
مکتب واسوخت در ادبیات چیست و مبدع آن چه کسی است؟

1 پاسخ

+1 امتیاز
قبل توسط (741 امتیاز)
انتخاب شده قبل توسط
 
بهترین پاسخ
شعر واسوخت شعری است که در آن برخلاف سنت شعری غزل، عاشق از معشوق روی برمی‌تابد و دیگر ناز او را نمی‌خرد و به سراغ معشوق دیگر می‌رود. مبدع این طرز وحشی‌بافقی است. وحشی‌بافقی خوداز شاعران مکتب وقوع است و نیز از مقلدان بابافغانی محسوب می‌شود، اما در حدود وسع خود و تا آنجا که بنیه‌ی فرهنگی عصر اجازه می‌داده، نوآوری کرد و طرز واسوخت را پدید آورد. زبانش ساده و تا حدودی عامیانه است.این مکتب بعد از مکتب وقوع به وجود آمد.که خود این سبک در ربع قرن دهم شکل گرفت و در نیمه‌ی دوم همان قرن به اوج خود رسید و تقریباً تا ربع اول قرن یازدهم ادامه داشت. چاره‌ای که شاعران این دوره از برای نوآوری و رهایی از ابتذال و تقلید اندیشیده بودند، در اساس و به لحاظ نظری جالب است؛ اما در آن چند اما وجود دارد. آنان تشخیص داده بودند که شعر سبک عراقی از واقعیت دور شده و کاملاً جنبه‌ی ذهنی و تخیلی یافته و در زیر بار سنن ادبی در حال فناست. پس باید به سوی حقیقت‌گویی و واقعیت «وقوع‌گویی» بازگشت. اما مسأله این است که قالب شعری، قرن‌ها غزل بود که دو قهرمان اصلی بیش ندارد: عاشق و معشوق! و همواره معشوق در حال اعراض از عاشق بیچاره است.آنان بر آن شدند تا این رابطه را دگرگون کنند. اکنون اولاً عاشق می‌تواند از معشوق اعراض کند و ثانیاً معشوق و رابطه‌های عاشقانه باید جنبه‌ی حقیقی بیابد. پس اساس شعر مکتب وقوع این است که وقایع بین عاشق و معشوق و حالات آنان مبتنی بر واقعیت باشد. اما چگونه می‌توانستند در اجتماعات قرون وسطایی آن دوره از معشوق واقعی زن نام ببرند و از او نشانی دهند؟ از این رو عده ای به سوی معشوق مرد رفتند که سخن گفتن از او به اندازه‌ی زن خطرناک نبود و این شعر، مکتب وقوع را بی‌جان و غیرقابل اعتنا کرد. اما اشتباه اصلی شاعران مکتب وقوع در مسأله بازگشت و حقیقت و واقعیت‌گویی در این بود که واقعیت را تحت تأثیر سابقه‌ی غزل‌پردازی فقط طرح ماجراهای عاشق و معشوق می‌پنداشتند و به دیگر واقعیت‌های پیرامون خود توجه نداشتند. معمولاً لسانی شیرازی را واضع این مکتب ذکر می‌کنند، اما اشعار «میرزا شرف جهان» را نمونه‌ی کامل این مکتب می‌دانند. شاعران معروف این شیوه عبارتند از: لسانی شیرازی، وحشی بافقی، شرف جهان‌قزوینی و محتشم کاشانی. بدین ترتیب مشخصه‌ی مکتب وقوع، باور داشت است؛ یعنی خواننده می‌خواهد شعر را باور کند، منتهی دریغا که این حقیقت نمایی که لازمه‌ی هر اثر هنری بزرگ است، سطحی و محدود به بیان حالات و اطوار عاشق و معشوق است؛ «آن هم معشوق مذکر». و مگر چه مایه می‌توان در جزئیات چنین مطالبی سخن گفت و تازه گفت؟ وانگهی باید فکر خواننده‌ی غیرجوان و غیرعاشق را هم کرد.

سوالات مشابه

+1 امتیاز
2 پاسخ 842 بازدید
سوال شده 9 سال قبل در علم و دانش توسط mp (7.0هزار امتیاز)
+1 امتیاز
1 پاسخ 1.0هزار بازدید
سوال شده 11 سال قبل در علم و دانش توسط mp (7.0هزار امتیاز)
0 امتیاز
0 پاسخ 213 بازدید
0 امتیاز
0 پاسخ 614 بازدید
0 امتیاز
0 پاسخ 390 بازدید
0 امتیاز
0 پاسخ 500 بازدید
0 امتیاز
0 پاسخ 659 بازدید
...