در داستان های حماسی چه ایرانی و چه غیر ایرانی داستان هایی وجود دارد که با عقل ومنطق قابل پذیرش و توجیه نیست . ( مثل رویین تن بودن آشیل به جز پاشنه پایش و یا گذر سیاوش از انبوه آتش و....) به نظر شما چگونه می توان آن ها را پذیرفت ویا توجیه کرد
در مورد شاهنامه فردوسی، بسیاری از ابیات آن را خود فردوسی نسروده و در اصطلاح افزوده هستند و برای اطلاعات بیشتر میتوانید این مطالب را مطالعه کنید:
«شاهنامه» گمگشته ايرانيان
شاهنامه ويرايش استاد فريدون جنيدي
یک سری از داستانها هم مثل رویین تن بودن اسفندیار و یا گذشتن سیاوش از آتش و نبرد رستم با دیوان و اژدها ... از نظر عقل ظاهری غیرممکن به نظر می آید ولی در حقیقت این داستانها رمز و رازی در خود پنهان دارند که با مطالعه کتابها و مقالاتی که در این موارد منتشر شده میتوان پی به رازشان برد.
همونطور که خود فردوسی هم گفته:
تو این را دروغ و فسانه مخوان
به یکسان روشن زمانه مدان
از آن هرچه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
زمانيکه اسطوره رنگ حقيقت گرفت
شاهنامه؛ حقيقی ترين سند تاريخ و جغرافيا در جهان باستان
تبلیغات در جواب یاب
اخبار
سیستم امتیازدهی
دسترسی کاربران
داغ ترین سوال ها
پربازدیدترین سوال ها